فضیلت های بسم الله الرحمن الرحیم ۱
شروع هر کار بزرگى با منبعِ نورى بى نهایت چون « بسم اللّه » احتمال دارد به سبب چند دلیل باشد .
۱ ـ امیرالمؤمنین (علیه السلام) از رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) و رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) از پروردگارِ جهانیان روایت کرده است که : پروردگار فرمود :
کُلّ أَمر ذِى بال لا یُذکَر بِسمِ اللّهِ فِیهِ فَهُوَ أَبتَرُ(۱) .
« هر کار بزرگى که در آن نام خدا یاد نشود ، تباه و ضایع است و به محصول و نتیجه نمى رسد » .
۲ ـ مرحوم طبرسى در کتاب پرقیمت « مکارم الاخلاق » از حضرت موسى بن جعفر (علیه السلام)روایت مى کند :
مَا مِن أَحد دَهَّمَهُ أَمرٌ یَغُمُّهُ أَو کَرَّبَتهُ کُربَةٌ فَرَفَعَ رَأْسَهُ إِلَى السَّمَاءِ ثُمَّ قالَ ثَلاثَ مَرّات : بِسمِ اللّهِ الرَّحمَنِ الرَّحِیمِ إِلاّ فَرَّجَ اللّهُ کُربَتَهُ وَأَذْهَبَ غَمَّهُ إِن شآءَ اللّهُ تَعالى(۲) .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱ ـ تفسیر امام عسکرى : ۲۵ ، الافتتاح بالتسمیة . . . ; وسائل الشیعه : ۷/۱۷۰ ، باب ۱۷ ، حدیث ۹۰۳۲ .
۲ ـ مکارم الأخلاق : ۳۴۶ ، فى المهمات ; بحار الانوار : ۹۲ / ۱۵۹ ، باب ۱۵ .
« هیچ کس نیست که او را غم و غصه اى فرا گیرد و سر خود را به آسمان بردارد و سه بار « بسم اللّه الرحمن الرحیم » بگوید مگر این که خدا ناراحتیش را برطرف کند و غصه اش را از میان بردارد ، اگر خداى متعال بخواهد » .
3 ـ در حدیث بسیار مهمّى آمده :
لا یُرَدُّ دُعاءٌ أوَّلُهُ بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ(۱) .
« دعایى که ابتدایش « بسم اللّه الرحمن الرحیم » باشد مردود درگاه حق نمى شود » .
۴ ـ رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) زبانیه هاى آتش دوزخ را نوزده عدد شمرده اند و فرموده اند ، کسى که بخواهد خداى تعالى او را از این نوزده زبانیه رهایى بخشد اشتغال به خواندن « بسم اللّه الرحمن الرحیم » که نوزده حرف است پیدا کند ، تا خداى مهربان هر حرفى از آن را سپر و حائلى از آن نوزده زبانیه قرار دهد .
۵ ـ از رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) روایت شده است که : هرگاه آموزگارى « بسم اللّه الرحمن الرحیم » را به کودکى بیاموزد ، خداى تعالى براى آن کودک و پدر و مادر و آموزگارش برات آزادى از دوزخ را ثبت کند .
۶ ـ از پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله وسلم) روایت شده است که : امّتم را در قیامت به جایگاه محاسبه ى اعمال نگاهدارند و اعمالشان را به ترازوى سنجش نهند ، خوبیهایشان بر بدیهایشان سنگینى کند ، امّت هاى گذشته فریاد برآورند که : با خوبیهاى اندکشان چرا کفّه ى خوبیها از بدیها سنگین تر آمد ؟ پیامبرانشان پاسخ گویند : براى این که ابتداى گفتارشان سه نام از نام هاى حق بوده : « اللّه » ، « رحمن » ، « رحیم » ، که اگر آن نام ها را در کفّه اى نهند و دیگر حسنات و سیّئآت بنى آدم را در
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱ ـ مستدرک الوسائل : ۵ / ۳۰۴ ، باب ۱۶ ، حدیث ۵۹۲۹ .
کفّه اى ، کفّه ى آن سه نام سنگین تر آید .
۷ ـ از حضرت رضا (علیه السلام) روایت شده : « بسم اللّه الرحمن الرحیم » به اسم اعظم حق از سیاهى چشم به سپیدى آن نزدیک تر است(۱) .
بدون شک اگر دعا ـ بخصوص دعاى کمیل ـ با اسم اعظم حق شروع شود ، یقیناً به اجابت مى رسد و خواننده اش همراه با خواسته هایش مورد پذیرش حق قرار مى گیرد .
« بسم اللّه » شراب طهورى است که وقتى کام جان و گلوى قلب از دست ساقى عشق سرکشد ، وجد و حال و نشاط و شورى بیرون از توصیف پیدا مى کند و مجذوب جاذبه ى معشوق مى شود و تا رسیدن به وصال محبوب سر از پا نشناخته بدون خستگى و مستى راه را طى مى کند .
از مى عشق مست خواهم شد *** وز نگاهى ز دست خواهم شد
پیش بالاى سرو بالایى *** خواهم افتاد و پست خواهم شد
غمزه ى یار اگر بود ساقى *** باده ناخورده مست خواهم شد
گر از این دست باده اى خواهد *** مى کش و مى پرست خواهم شد
در ره او ز پاى خواهم ماند *** رفته رفته ز دست خواهم شد
گرچه در عشق نیست گشتم « فیض » *** باز از عشق مست خواهم شد(۲)
دورنمایى از اشارات و لطایف بسم اللّه
کلمه « اسم » بنا به اعتقاد بزرگان علم صرف و نحو برگرفته ى از « سمّو » به معناى رفعت و بزرگى و بلندى و برترى است .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱ ـ روایات ۴ تا ۷ در تفسیر فاتحة الکتاب موجود است .
۲ ـ دیوان فیض کاشانى : ۲ / ۸۳۶ ، غزل ۴۲۴ .
خداى مهربان لفظ « اسم » را با اتصال به حرف « با » در این کلام نورانى و اثربخش آورد تا انسان به هنگام جارى کردنش بر زبان توجه داشته باشد ; مى خواهد با ذکر اسم دوست به حضرت دوست متوسل شود و بداند که توسل به دوست با جارى کردن اسم او فقط به زبان میسر نمى شود ، بلکه تا صفحه ى دل را از آلودگیهاى اخلاقى و آیینه ى جان را از ناپاکیهاى معنوى پاک نکند و زبان را به آب استغفار از سخنان یاوه و بیهوده و ذکر اغیار نشوید ، روح توسّل و زمینه ى جلوه ى محبوب بر باطن وجود فراهم نگردد و به این معناى مهم و حقیقت اهمّ عنایت داشته باشد که بدون طهارت دل و پاکى جان و اخلاص در نیت و توجّه به فقر ذاتى خود و بى نیازى حضرت دوست ، جارى کردن نام مبارکش بر زبان ، کمال بى ادبى و گستاخى است :
هزار بار بشویم دهان به مشک و گلاب *** هنوز نام تو بردن کمال بى ادبى است
حضرت حق در برترین مراتب پاکى و تقدّس است و انسان خاکى در پست ترین مقام تعلّق و تدنّس و این پست ترین مقام بدون واسطه و سبب از مرحله ى رذالت به اوج عزت و جلالت ترقى نمى کند ، به همین خاطر خداى مهربان « بسم اللّه » را بین خود و انسان وسیله و واسطه قرار داد تا انسان با اتصال به معنا و مفهوم این کلام عرشى و تجلى دادن حقایق آن در جان فرشى ، قدم همت بر نردبان رفعت نهد و زمینه ى جلوه ى قابلیّت مشاهده ى جمال و جلال از روزنه ى غیب بر او فراهم آید .
عارفى عاشق و صاحبدلى آگاه گفته : حرف « با » اشاره به بدایت و شروع حرکت و سلوک است و از « با » تا حرف « سین » که رمزى از سرّ معرفت است بیابانى بیکران و بادیه اى بى پایان است . محو شدن « الف » اسم در بیابان بیکران و بادیه ى بى پایان بین « با » و « سین » اشاره به این دارد که سالک این راه تا انانیّت
و منیّت و خودى و خودیّت را در پرتو انوار توحید محو نکند و در آتش عشق و محبت دوست نسوزاند و جز حال تسلیم و بندگى از او باقى نماند به سرّ معرفت نرسد و در عرصه ى نورانى « میم » مراد راه نیابد .
گروهى از اهل حال برآنند که « با » اشاره به برّ و نیکى او به همگان است و اغلب به عوام از مردم تعلق دارد که اهل نفوسند و « سین » عبارت از سرّ او به خواص است که ارباب قلوبند و « میم » نشانه ى محبت اوست که نصیب اخصّ الخواص است که اصحاب اسرارند .
در کتاب شریف « کافى » و « توحید صدوق » و « معانى الاخبار » و « تفسیر عیّاشى » از حضرت صادق (علیه السلام) روایت شده که : هر حرفى از این حروف سه گانه اشاره به اسمى از اسماء حسنى است : « با » بهاى الهى ، « سین » سناى الهى است که به معناى بلندى و رفعت نور اوست و « میم » مجد و بزرگوارى حضرت حق است .
جمعى از مجذوبان عاشق گفته اند : « با » اشاره به « بصیر » ، و « سین » کنایه از « سمیع » ، و « میم » گویاى کلمه « مُحصى » یعنى شماره کننده است .
گویا قرائت کننده ى « بسم اللّه » به این معانى آگاهى داده مى شود که :
بصیرم ، پس ظاهر و باطن همه ى اعمال و کارهایت را مى بینم و سمیعم ، در نتیجه همه ى گفته ها و دعاهاى تو را مى شنوم ، مُحصیم ، نهایتاً نفَس هایت را شماره مى کنم ، بنابراین در سایه ى بصیرتم از ریا و خودنمایى در عمل اجتناب کن تا تو را لباس پاداش ابدى بپوشانم و در سایه ى سمیعى ام از گفتار بیهوده و باطل بپرهیز ، تا تو را خلعت فیض و صفا و غفران و اصلاح دهم و در سایه ى محصى بودنم یک نفَس غافل مشو تا عوض آن حضور لقایت بخشم .
عارفان عاشق و سالکان مجذوب و سوختگان آتش محبّت محبوب ، مى گویند : از معانى و مفاهیم ملکوتى و عرفانى و عرشى « بسم اللّه » کسى بهره مند شود که : بر بلاى دوست صبر کند ، و سرّ و باطن خود را به سلوک در صراط
مستقیم مشغول سازد ، تا به فضاى نورانى « میم » مشاهده برسد .
تا به دامان تو ما دست تولاّ زده ایم *** به تولاّى تو بر هر دو جهان پا زده ایم
تا نهادیم به کوى تو صنم روى نیاز *** پشت پا بر حرم و دیر و کلیسا زده ایم
درخور مستى ما رطل و خم و ساغر نیست *** ما از آن باده کشانیم که دریا زده ایم
همه شب از طرب گریه ى مینا من و جام *** خنده بر گردش این گنبد مینا زده ایم
تا نهادیم سر اندر قدم پیر مغان *** پاى بر فرق جم و افسر دارا زده ایم
جاى دیوانه چه در شهر ندادند « هما » *** من و دل چند گهى خیمه به صحرا زده ایم
کلمه ى مبارک « اللّه » اسم جامع و نام کاملى است براى ذات مقدسى که مستجمع همه ى صفات کمال ، جمال و جلال است .
گفته اند : سه معنا در « اللّه » مندرج است :
۱ ـ دائم ازلى و قائم ابدى و ذات سرمدى است .
۲ ـ عقول و اوهام در معرفت او متحیر و سرگردانند و ارواح و افهام در طلب او سرگشته و ناتوانند .
۳ ـ مرجع رجوع و بازگشت همه ى خلایق و موجودات است .
اصحاب لطایف و اشارات گفته اند : « اللّه » اسم اعظم است و اساس توحید بر آن است و کافر به سبب گفتن این کلمه ـ در صورتى که نیت صادقانه ى دلش گفتار زبانش را بدرقه کند ـ از پستى کفر به اوج ایمان انتقال مى یابد .
کافر با گفتن این کلمه از دنیاى غفلت و ناپاکى و از عرصه ى تنهایى و وحشت به دایره ى هوشیارى و پاکى و انس و امنیت درآید . اگر به جاى « لا إله إلاّ اللّه » ،
« لا إله إلاّ الرحمن » یا نام دیگر گوید ، از کفر بیرون نیاید و وارد دایره ى اسلام نشود . رستگارى و فلاح بندگان در گرو ذکر این نام نورانى و کلمه ى طیّبه و اسم
عرشى است .
منقبت کمال ذاکران به شرف این اسم ، کامل و تمام است ; شروع و ابتداى هر کار به آن درست آید و پایان و اختتام ، به آن انتظام یابد . استحکام قواعد رسالت به اوست که : « محمد رسول الله » و استوارى و تأیید پایه هاى ولایت به آن است که : « على ولىّ الله » .
از خواص این است آن است که : چون « الف » آن را حذف کنند « للّه » باقى مى ماند که : ( . . . لِلّهِ الأمرُ مِن قَبْلُ وَمِن بَعْدُ . . . )(۱) و اگر « لام » اول را بیندازند « له » باقى خواهد ماند که : ( . . . لَهُ المُلْکُ وَلَهُ الحَمْدُ . . . )(۲) و اگر « لام » دوم را بیندازند « هو » باقى ماند که دلالت بر ذات دارد : ( قُل هُو اللّهُ أَحَدٌ )(۳) ; پس نامى که این همه ویژگى دارد اسم اعظم است .
خوشا آن سر که سوداى تو دارد *** خوشا آن دل که غوغاى تو دارد
ملَک غیرت برد افلاک حسرت *** جنونى را که شیداى تو دارد
دلم در سر تمناى وصالت *** سرم در دل تماشاى تو دارد
فرود آید به جز وصل تو هیهات *** سر شوریده سوداى تو دارد
دلم کى بازماند چون به پرواز *** هواى قاف عنقاى تو دارد
چو ماهى مى طپم بر ساحل هجر *** که جانم عشق در پاى تو دارد
دل و جان را کنم مأواى آن کو *** دل و جان بهر مأواى تو دارد
نهم در پاى آن شوریده سر کو *** سر شوریده در پاى تو دارد
فدایت چون کنم بپذیر جانا *** چرا کاین سر تمناى تو دارد
چگونه تن زند از گفت و گویت *** چو در سر « فیض » هیهاى تو دارد(۴)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱ ـ روم : ۴ .
۲ ـ تغابن : ۱ .
۳ ـ اخلاص : ۱ .
۴ ـ دیوان فیض کاشانى : ۲ / ۷۵۴ ، غزل ۳۰۵ .
کلمه ى « رحمن » ریشه و پایه اش لغت « رحمت » است . و بنا به عقیده ى بزرگان علم نحو و صرف و آگاهان لغت شناس ، صیغه ى مبالغه است و دلالت بر کثرت دارد . و نزد دانشمندان دین و متخصصان معارف الهیه ، به معناى :« بخشنده ى رحمت عام بر همه ى موجودات و مخلوقات ، بى سابقه ى خدمت و عبادت » است . و در زبان اهل کشف و یقین به معناى : « افاضه ى وجود و کمالات ، به کلّ ذرات به حسب مقتضاى حکمت و تحمل قابلیت » است ، که اگر این افاضه نبود ، نه از وجود خبرى بود نه از کمال اثرى !
و اهل بصیرت گفته اند : معناى « رحمن » : « اراده ى حق به رساندن خیر و دفع شر از همه ى موجودات است » .
همه ى نعمت هاى ظاهرى و باطنى از جهتى جلوه ى رحمانیت حق است و گوشه اى از این جلوه ى رحمانى در آیات سوره ى مبارکه ى « الرحمن » بیان شده است .
اوّل دفتر به نام ایزد دانا *** صانعُ پروردگارُ ، حىُّ توانا
اکبر و اعظم خداى عالم و آدم *** صورت خوب آفرید و سیرت زیبا
از در بخشندگى و بنده نوازى *** مرغ ، هوا را نصیب ماهى دریا
قسمت خود مى خورند منعم و درویش *** روزى خود مى برند پشه و عنقا
حاجت مورى به علم غیب بداند *** در بُن چاهى به زیر صخره صمّا
جانور از نطفه مى کند شکر از نى *** برگ تر از چوب خشک و چشمه زخارا
شربت نوش آفرید از مگس نحل *** نخل تناور کند زدانه ى خرما
از همگان بى نیاز و بر همه مشفق *** از همه عالم نهان و بر همه پیدا
پرتو نور سرادقات جلالش *** از عظمت ماوراى فکرت دانا
خود نه زبان در دهان عارف مدهوش *** حمد و ثنا مى کند که موى بر اعضا
هرکه نداند سپاس نعمت امروز *** حیف خورد بر نصیب رحمت فردا
بار خدایا مهیمنى و مدبّر *** وز همه عیبى مقدّسى و مبرّا
ما نتوانیم حق حمد تو گفتن *** با همه کرّوبیان عالم بالا
« سعدى » از آنجا که فهم اوست سخن گفت *** ورنه کمال تو وهم ، کى رسد آنجا(۱)
کلمه ى « رحیم » به عقیده ى اربابان علوم عربیت صفت مشبهه است ، از این جهت دلالت بر ثبات و دوام دارد ، یعنى : خدایى که رحمت و مهربانیش همیشگى و ثابت است .
اهل دین گفته اند : رحمت رحیمیه ویژه ى مردم مؤمن و صاحبان یقین است که به سبب پذیرش هدایت و رعایت حلال و حرام حق و آراسته بودن به حسنات اخلاقى و سپاسگذارى در برابر نعمتها سزاوار و شایسته ى آن شده اند .
در آثار اسلامى آمده : رحمت رحمانیه به معناى : « روزى بخشیدن به عموم موجودات و همه ى انسانها چه مؤمن و کافر و چه نیک و بد » است و رحمت رحیمیه به معناى : « افاضه ى کمالات معنوى به نوع انسان » و به معناى : « آمرزش اهل ایمان در دنیا و آخرت » است .
در « رحمانّیت » و « رحیمیّت » معناى عافیت مندرج است : یکى عافیت دنیوى و دیگر عافیت أخروى . و رحمت رحیمیه شامل مطیعان است به قبول حسنات و عبادات ، و شامل عاصیان از اهل ایمان است به آمرزش و محو سیّئآت . نیکان و نیکوکاران به سبب بندگى ، به انتظار نزول رحمتند و بدان وبدکاران به علّت نیازمندى ومفلسى وبیچارگى وشرمندگى، امیدوار این موهبتند.
ابن مبارک گفته : « رحمان » آن است که : چون از او درخواست کنى دست گیرد ، و « رحیم » آنکه : اگر چیزى از او نطلبى خشم گیرد !
عارفى فرموده : خداى متعال رحمان است به روزى دادن به جانداران و رحیم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱ ـ سعدى شیرازى ، دیوان اشعار ، شماره ى ۱ .
است به آمرزش سیئآت اهل ایمان . در رزق و روزى به رحمانیتش اعتماد کن نه به کسب و تجارت خویش ، ولى کسب و تجارت را از دست مگذار که خلاف شرع و عقل است ; و در آمرزش گناهان به رحیمیتش تکیه کن نه بر عمل خود ، ولى عمل را ترک مکن که خلاف خواسته ى حق و همراهى با شیطان است .
گروهى از اهل سِرّ گفته اند : بنده را سه حالت است :
اوّل : حالت معدومى که نیاز به هستى داشت .
دوم : حالت هستى و موجودیّت که محتاج به اسباب بقاست .
سوم : حالت حضور در قیامت و احتیاج به آمرزش و مغفرت ; و این سه حال در این سه اسم مندرج است :
« اللّه » یعنى : مستجمع همه ى صفات کمال اوست ، اندیشه کن که چگونه تو را از دیار نیستى و عدم ، به عرصه ى هستى و وجود آورد .
« رحمان » اوست ، بنگر که چگونه اسباب و ابزار بقا و زندگیت را فراهم آورد .
« رحیم » اوست ، باش تا فرداى قیامت ببینى که تو را در پناه رحیمیّت آورد و پرده ى آمرزش بر گناهانت فرو پوشد .
اربابان بصیرت و صاحبان درایت و عاشقان حقیقت گفته اند : انسان را قلب و نفس و روح است ، نفس را هواى رزق و احسان است ، و قلب را تمناى معرفت و ایمان ، و روح را درخواست رحمت و رضوان ، و هر یک از آنها به اسمى از این اسما نصیب خود گیرند ، قلب از نام « اللّه » ذوق معرفت و ایمان یابد و نفس از اسم « رحمان » به رزق و احسان رسد و روح از اثر « رحیم » پوشیده به رحمت و رضوان شود .
کسى که قلب و جانش با مفاهیم این سه نام مبارک درآمیزد ، از بندگى و عبادت هر معبودى جز خدا خلاصى یابد و نسبت به بندگان خدا منبع بخشایش و بخشندگى شود و همه را از لطف و مهربانى خود بهره مند کند .
ذکر این کلام نورانى و گنجینه ى فیض ربانى ، در تمام اوقات بیدارى و ابتداى هر کارى مطلوب و محبوب است ; و گوینده چون با توجّه به معانى آن و با خلوص نیت و به قصد توسّل به حضرت حق و به خاطر تصفیه ى باطن از کدورات مادیات و تعلقات بیجا و رفع تألّمات و مشکلات گوید ، از آثار عظیمه و فایده هاى ارزنده ى آن بهره مند شود .
از رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) روایت شده است که : هر کس روزى ده بار « بسم اللّه الرحمن الرحیم » و « لا حول ولا قوّة إلاّ باللّه العلى العظیم » گوید ، از گناهان پاک گردد و خداى متعال او را از هفتاد بلا که از آن جمله برص و جذام و فلج است
حفظ کند .
و نیز از آن حضرت روایت شده است که : هرکس « بسم اللّه » را بخواند ، حق تعالى به عدد هر حرفى از آن چهار هزار حسنه براى او نویسد و چهار هزار سیّئه از او محو کند .
در روایت آمده : هرکس هنگام غذا خوردن « بسم اللّه » بگوید ، شیطان هم غذاى او نشود و اگر مشغول غذا خوردن شود و از خواندن آن غفلت ورزد شیطان رفیق او گردد(۱) .
اى کرمت هم نفس بى کسان *** جز تو کسى نیست کس بى کسان
بى کسم و هم نفس من تویى *** رو به که آرم که کس من تویى
اى ز جمال تو جهان غرق نور *** نور به طوق تو حجاب ظهور
جز تو کسى نیست به بالا و پست *** ما همه هیچیم تویى هرچه هست
اى دو جهان محو تماشاى تو *** جز تو کسى نیست شناساى تو
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱ ـ شرح و تفصیل حقایق و اشارات و لطایف مربوط به بسم اللّه الرحمن الرحیم را مى توانید در کتابهاى کافى ، معانى الاخبار ، توحید صدوق ، وسائل الشیعه ، بحر الحقایق ، مفاتیح الغیب و تفسیر فاتحة الکتاب که تألیف یکى از دانشمندان پس از عصر فیض کاشانى است ملاحظه کنید .
http://www.erfan.ir/farsi/book/book.php?PageID=2&BookID=26
یک دیدگاه